اولین سفر رادمهر
چند روز پیش من و تو و بابایی و مامانی و سینا رفتیم شمال... توی راه خیلی خوش گذشت، تو شیر می خوردی و می خوابیدی و بازی می کردی... روز اول سفرمون هم خوب بود اما امان از روز دومممممم...........نمیدونم تو چت شد... فقط گریه می کردی، نه دل درد داشتی، نه نفخ داشتی.... خلاصه نمی دونم چت بود انقدر بگم که رسما من و مامانی دیگه نمی دونستیم باید برات چی کار کنیم... شاید سفر تو این فصل برای تو کمی زود بود، شاید من اشتباه کردم...نمی دونم ولی خیلی ترسیدم فکر می کردم خدایی نکرده طوریت شده باشه... خلاصه دیروز برگشتیم البته دوباره توی راه خیلی بهمون خوش گذشت... تو یا لالا بودی یا شیر می خوردی یا بازی می کردی ... اما چرا اون روز اون جوری کردی نمی دونم.. ...
نویسنده :
مامان رادمهر
13:03