کی برام عروسی میگیری؟
دیروز من و بابا بیرون کار داشتیم و زود از محل کارمون زدیم بیرون، کارمون که انجام شد دیدیم هنوز وقت داریم گفتیم بریم یه جای دنج یه چای خوشمزه بزنیم...رفتیم پاتوق همیشگی تو لواسون... قبلش از نون خامه ای لواسون واسه خودمون بمب ساعتی خامه ای گرفتیم و رفتیم سراغ چای تو هم مدام غر غر که بریم یه جا چای بخوریم... عاشق چایی خلاصه موقع برگشتن من و بابا داشتیم با هم حرف می زدیم که یهو گفتی: مامان کی برای من عروسی می گیری من و بابا دلمون ضعف رفت... وای چه بی جنبه ایم ما... به قول خودت چنده ام شد گفتم عروسی چیه؟ گفتی : نمی دونم... فکر می کنی عروسی یه چیری مثل تولده؛ یه مهمونی با کادو و کیک حالا من به ...
نویسنده :
مامان رادمهر
10:26