رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

رادمهر

گلر هم گلرهای قدیم... لااقل سالم می اومدن بیرون

1401/2/6 14:22
نویسنده : مامان رادمهر
232 بازدید
اشتراک گذاری

گلر تیم بودی، توپ شوت شده رو گرفتی یکی از بر و بچ با لگد زد تو توپی که توی دستای توئه. نتیجه چی شد؟ انگشت اشاره از ناحیه مچ شکست. حالا مامی مونده و بغض و شبایی که باید مراقب باشیم دست در گچ رو نکوبی اینور اونور و صد البته غرغرای خودت که گرمه، می خاره، نمی تونم هیچ بازی ای کنم و .... 

بعد از 11 سال مثل قدیما ، نوزادیات ... باید هوشیار و بیدار بخوابیم کنارت... خواب هوشیار و بیدار چی می شه نمی دونم اما مامانا و باباها می دونن... اوووففف

نگم برات... کجاش بودیم؟ آهان اونجا که باید بریم دکتر برای چکاب مجدد... این شکستن چیه که به هر کی می گی می گن پسرن دیگه ... عه! پسرن؟ خب چرا باید هی بشکنن... شما بیا جای من ببین چی دارم می کشم... دور باشه از همه پسرا و دخترا...

شیطنت کنم وسط این آه و بغض؟  الکی الکی دوباره مدرسه غیر حضوری شد واست...مشقم که تعطیل... دست راسته دیگه... حالا یه چی بگم بعدا که خوندی به من نخندیا... من بچه بودم انقدر دوست داشتم دستم مثلا ضرب ببینه ، ببندنش که نتونم مشق بنویسم ... ولی الان می گم خدا نکنه. چه کاریه. می شینیم کل کتابو می نویسیم. فقط سلامتی و خنده باشه بقیه اش حله... 

بعدا می نویسم که چی به چی شد

فعلا که دم تولدی خورد تو برجکمون

عاشقت. مامی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد