اولین باره که...
این اولین باره که تو تختت ایستادی و برای شروع هم دستت رو انقده دراز کردی تا گلدون نقلی روی شوفاژ رو با زمین یکی کردی (فقط خدا می دونه که من و بابا جونی با چه حالی خودمونو رسوندیم به اتاقت... ) گلدون پخش زمین شده بود و تو پیروز مندانه می خندیدی و من با چشمای گرد شده دیدمت که برای اولین بار تو تختت وایسادی... پس تخت هم فتح شد...
لازم به ذکره که تمام بندای دور تختی رو یکی پس از دیگری داری می کنی... تختت رو هم تقریبا شخم زدی... دیگه کاریه که از دستت برمی یاد دیگه، دست گلت درد نکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی