رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

رادمهر

قدیما چه جوری بود؟

1393/6/12 16:23
نویسنده : مامان رادمهر
271 بازدید
اشتراک گذاری

اون قدیمه قدیما که نه، اصلا همون زمان بچگی ما چه جوری بود؟ همه از کودکی می رفتن دندون پزشکی؟ مثلا اگه نریم نمی شه؟ ... وای آخه از دلم خبر نداری تو که رادمهر...انقدرم خوشحالم که الان نمی تونی این پست رو بخونی...

چند تا از دندونات یا خال ریز سیاه دارن یا یه کم وضعش بدتره و پر کردن حسابی می خواد... 

تو هم فقط با فلوراید تراپی همراهی می کنی و اصلا با دکتر جهت درمان راه نمی یای، برای همین برات وقت آرامش بخشی گذاشته...

الان زنگیدن گفتن بیارینش هفته دیگه... وقتی شرایط کار رو گفت یک استرس وحشتناکی منو گرفت که

نمی دونم چی کار کنم

بدتر از همه اینه که تو بغل ما تو رو با یه آمپول خواب می کنن بعد من و بابا باید از اتاق بیایم بیرون تا کار تو تموم شه، خب من پر پر می شم تا کارت تموم شه بیای بیرون

بعد آخرش یه چی گفت انقده خوشحال شدم... گفت باید سرما نخورده باشیخندونک

تا حالا دیدی مامانی بابت سرماخوردگی بچه اش ذوق کنه؟  من امروز آی ذوق کردم آی ذوق کردم

قشنگ یه نفس راحت کشیدم گفتم خب پس فعلا بندازین عقب چون رادمهر سرماخورده است آخیشششش

خیلی پروژه سختیه واقعا سخته ... تازه تو حسابی آب شدی، دقیقا یک هفته تب داشتی و تا وزن نگیری

نمی برمت برای این جریانترسو

حالا من موندم این پرسش: قدیما چه جوری بود؟ دندونای بچه ها خراب نمی شد؟ می شد؟ اگه می شد چی کار می کردن؟ نمی شه نریم آرامش بخشی... من خیلی هراسشو دارم ... 

خدایا دل یه مادر مثل هر چیزی که به ما آدما مربوط می شه، فقط با دستای توانای تو آروم میشه پس کمکم کن... خودت می دونی که الان فقط دارم راجع بهش می نویسم نفسم بند اومده از استرسخسته

کمک کن خدا جونم

عزیزترینم رو به خودت می سپارم

به امید رحمتت ای مهربانترین مهربانان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان رادمهر
14 شهریور 93 10:20
الهی من بمیرم که نبینم رادمهر جونم مریض شده و مامان مهربونش انقدر ناراحت و نگرانه بابت دندوناشم ایشالله هر چی که به صلاحشه بشه ولی صوفی جون بت حق میدم بابت استرس واقعاً ترسناکه مرسی دوستم... برامون دعا کن خیلی استرسشو دارم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد