رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

رادمهر

سقا کوچولوی من...

1390/9/17 10:19
نویسنده : مامان رادمهر
642 بازدید
اشتراک گذاری

اولین محرم در کنار تو به من و بابا جون خیلی خوش گذشتلبخند... ما به همه برنامه هایی که داشتیم رسیدیم و تو نهایت همکاری رو با ما کردیبغل... مثل هر سال پیش خاله بهاره و بر و بچ بودیم .. این چند روز تو خیلی خوشحال بودی، چون من و بابا جون هر دو از صبح کنارت بودیم و حسابی گردوندیمتتشویق

امسال با هم اولین نذرمون رو ادا کردیم... تو سقا کوچولو شده بودی و من هر لحظه که بهت نگاه می کردم مست معصومیت و نازنینی نگاه کودکانه ات می شدم...انگار با این لباس معصومیت کودکانه ات هزار برابر شده بود و من هر لحظه با این نگاه ذوب می شدم... چقدررررررررر تو برای من شیرینی عزیزترینم... ماچ

اینم عکسای قشنگ تو در روزهایی که گذشت:

 

سقا کوچولوی من...

 

هیسسس ..سقا کوچولو خوابه...

 

سقا کوچولوی من...

 

فدای معصومیت تو عزیزترینم...

سقا کوچولوی من...

 

سقا کوچولوی من...

 

سقا کوچولوی من...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامانی فری
16 آذر 90 15:01
وایییییییییییییییی چه پسمل نازی از خوندن وبلاگت لذت بردم به وب من سر بزنید خوشحال میشم
از طرف یه مادر بزرگ


آخی چه مامان بزرگ باحالی ... مرسی از لطفتون..با کمال میل...
خاطره مامان بردیا
17 آذر 90 15:50
فدات شم که انقدر با این لباس ها خوشگل تر شدی
سمانه مامان کیمیا
17 آذر 90 21:54
wowwwwwwwwwwwکی میره این همه راهو خیلی جیگر شدی خاله با این لباس ها
سپید مامان علی آقا
18 آذر 90 14:00
عزیزم ماشاءالله چقدر ناز شدی انش اء الله این سقا کوچولو زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه
ملودی
19 آذر 90 10:40
چه سقا کوچولوی نازی ... ماشالله
مامان رانيا
20 آذر 90 10:54
ماشاله هزا رماشاله الهي يه روز لباس دامادي ببوشي
هدی مامان مبین
21 آذر 90 17:12
رادمهر خاله دلم خواست ببوسمت عزیز دلم گیرت بیارم میخورمت چقدر بهت میاد عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد