رادی رادان جدی جدی...
امروز صبح که داشتیم می رفتیم تا تو رو بذاریم پیش مامانی و خودمون هم بریم سرکار تو این شکلی بودی... می دونی چرا؟ از بس که خوابت می اومد، نه به خاطر این که زود بیدار شده باشیا نه، تو از ساعت ٦.٣٠ بیدار بودی و داشتی بازی می کردی و غلت می زدی و نق می زدی و خلاصه مشغول بودیبرای این خوابت می یاد که دیشب تا صبح یا شیر خوردییا غرغر کردی یا وول خوردی یا غلت زدی... حالا ببین چه قیافه ای برای ما گرفتی... منم از فرصت استفاده کردم و ازت عکس گرفتم... احیانا فکر نمی کنی من باید الان تو رو اینجوری نگاه کنم چون از بی خوابی چشمام داره می سوزه؟
فدای اون نگاه چپ چپت رادی رادان جدی من
(لازم به ذکره که دقیقا ١ دقیقه بعد از عکاسی من تو خواب خواب بودی)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی