اولین تاب بازی...
4 ماهه که بودی رفتیم شمال، اونجا با خودم سوار تابت کردم... 6 ماهه هم که بودی تو پارک سرکوچه مامانی اینا با هم سوار تاب شدیم اما تنهایی هنوز سوار تاب نشده بودی تا پریشب... خونه عمو رضا اینا... تاب آرین... به به... چقدر کیف کردی عزیزترینم... آرین با اون قلب پاک و مهربونش همه اسباب بازی هاش از جمله تابش رو در اختیارت گذاشت، خودشم کنارت ایستاد تا همراهیت کنه و بابا جونی هم با دستای مهربونش هوات رو داشت... آخر همین هفته تاب خودت رو راه می ندازیم،... آخ جون تاب بازی...
امیدوارم بزرگ که شدی با آرین دوستای خوبی بشین...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی