دور تختی جدید...
پارسال یه همچین روزایی با مامانی و بابا جونی هی می رفتیم برات خرید می کردیم... یادش به خیر... از جمله چیزایی که خریدیم وسایل خواب و رختخواب و البته دور تختی بود که مثلا به خیال خودمون این دور تختیه از برخورد تو با اطراف تخت محافظت کنه... چند ماه اولم خیلی خوب و مرتب بود...یعنی کلا خونه مون خوب و مرتب بود اما حالا نه تنها نظم و ترتیب خونه مون بلکه تختت از جمله دور تختیت شخم زده شده... از روزی که تخت رو فتح کردی دیگه نذاشتی چیزی به اسم دور تختی برات بمونه، تمام بنداش رو کندی و گذاشتی کنار، و از اونجا که مدام تلاش می کنی بایستی و می خوای خانم غازه بالای تختت رو بگیری، دستات رو از روی تخت ول می کنی و تلپ می خوری کف تخت و سر نازنینت مدام می خوره به چوب های تخت چون دیگه محافظی نداره... بابا جونی یه فکر باحال برات کرد و خودشم عملیش کرد، برات دور تختی جدید گذاشت تا شاید بتونه از تو محافظت کنه، ایناهاش ببین...
راستی دور تختی جدیدت مبارک