اولین خونه تکونی با رادمهر...
تیتر رو داشتی... چه شود... خونه تکونی با رادی رادان...
اوه اوه... من و تو و بابا جون و احد آقا این چند روز تعطیلی رو به خونه تکونی گذروندیم... از ٨ صبح احد آقا بیدار باش زد سه تایی به صف شدیم ببینیم می خواد چی کار کنه. .. اومدیم تمیز کاری کنیم دیدیم که رادی رادان اون وسط چهار دست و پا داره می ره ... کجا؟ صاف تو حموم که عاشقشه، آخه برای کارامون درش رو باز گذاشته بودیم
... اومدیم وسلیه جا به جا کنیم دیدیم رادی رادان رفته زیر مبلی که رو
هواست و می خوایم زیرش رو جارو کنیم نسشته و داره با انگشتای پاش بازی می کنه(آخ من فدای اون انگشتای پات)
اومدیم بوفه رو خالی کنیم دیدیم رادی رادان کمین کرده واسه وسایل توی بوفه...
خلاصه از هر راهی که رفتین دیدیم تو چهار دست و پا اون وسطی
... نتیجه این شد که وسایلتو جمع کردم و تحویل بابا جونی دادمت و یه راست فرستادمت پیش سینا و پارسا... تو هم که عاشق پسرخاله ها
... خلاصه سه تایی خونه خاله بهاره رو فرستادین هوا
... غروب بابا جونی اومد دنبالتون و سه تایی تون رو آورد خونه خودمون تا اینجا رو هم بفرستین هوا... تازه یه نیرو کمکی هم رسید به نام آرین و خلاصه زحمت رو هوا فرستادن خونه رو با هم کشیدین
اون شیطونکا با هم بازی می کردن و بالا و پایین می پریدن تو هم اون وسط از خنده غش کرده بودی و جهار دست و پا دنبالشون می رفتی...
قربون کوچولوییات، انقده دوست دارم دویدن و بازی کردنت با بچه ها رو ببینم... انقدررررررررر که نگو...
فدات شم عزیزممممم... اینم شد اولین خونه تکونی با رادمهر...