اممم..این بوسه... مامانو بوس کن!
چند روز پیش بابا جونی اومد گفت دلت بسوزه رادی رادان منو بوسید
گفتم الکی نگو رادمهر بوسیدن بلد نیست
از بابا جونی اصرار و از من انکار... خلاصه من داشتم می مردم برای حس بوس خوشگل تو... اصلا چرا اول بابا جونی رو بوس کردی؟
پس من چی؟
وقتی بابا جونی نبود بغلت کردم و گفتم رادی مامانو بوس کن تو هم در کمال شیطنت صورتت رو چسبوندی به صورتم و خندیدی
به بابا جونی گفتم دیدی الکی گفتی ...حالا من بهش بوسیدن رو یاد می دم تا تو رو هم ببوسه خلاصه جریان این جوری شد که الان چند روزه بغلت می کنم و می بوسمت و می گم: این بوسه...مامانو بوس کن... و تو هر بار مثل دفعه اول صورتت رو چسبوندی به صورتم و خندیدی... وروجک فهمیدی چه خبره هاااا
اما دیروز بالاخر مامانو بوسیدییه بوس خوشگل رادی رادانی پر از آب دهن و کلی خندهصورتمو شستی... انقدررررررر کیف کردم که نگو... رفتم اون بالا بالا ها و اومدم پایین... این خوشمزه ترین و شیرین ترین بوس زندگیم بود..یه بوس خیسکی رادی رادانی... مستی قشنگی داره وقتی نی نی مامانشو می بوسه...
حالا دیگه نوبت پز دادن من بود... با کلی ذوق و شوق بابا جونی رو صدا کردک گفتم ببین این بوسه رادمهره... رادی مامانو بوس کن و تو با شیطنت هر چه تمامتر صورتت رو چسبوندی به صورتم و خندیدی ااااا تو الان منو بوس کردی بچه... و بابا جونی بدجنس گفت: هه...پسرم فقط منو بوسیده تا حالا
می خواستم یه لقمه چپت کنم...
قربونت برم که داری بزرگ می شی و شیطنت هایت داره معنی دار می شه...