رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

رادمهر

خواب من...

1391/2/20 11:24
نویسنده : مامان رادمهر
593 بازدید
اشتراک گذاری

یکی از شیرین ترین سرگرمی های تو با مامانی غذا دادن به پرنده هاست... شما هر روز صبح بعد از صبحانه می رین بالکن و به پرنده ها کلی غذا می دین و تو عاشق این کاری... این شعر برات گذاشتم اینجا که هر وقت بزرگ شدی بخونیش و بفهمی که چقدر کار قشنگی می کردین...

 

 دیشب خدا اومده بود

بگو کجا؟ تو خواب من

خداجونم نشسته بود

کنار رختخواب من

تو دست او یه عالمه

ستاره چشمک می زدن

تا چشمم افتاد به اونا

یکی گذاشت تو دست من

گفت: مال تو که صبح زود

ظرفی پر از دون می کنی

کفترامو، تو خونته تون

همیشه مهمون می کنی

 

radmehr

 

radmehr

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

cupid
20 اردیبهشت 91 11:52
جااااااان . چقدر دوست داشتم این پستو . شعرشم خیلی دلنشین بود مخصوصا اینکه وصف حال گیلی مهربونه . نمی دونم ازینکه بعضی از بچه ها به شدت عاشق حیوونان حس خوبی بهم دست می ده . همش احساس می کنم با هم حرف می زنن و یه چیزایی می گن به هم که ما نمی فهمیم . دیدن چهرشون موقع بازی با حیوونا برام خیلی جالبه
خاله نوشی
20 اردیبهشت 91 14:51
فدای مهربونیات پسر ناز. ماشاالله روز به روز زیبا تر و با نمک تر میشی خاله جون.
مامان کاوه
20 اردیبهشت 91 15:08
چه سرگرمی بامزه ایه..............خیلی عالیه که با پرنده ها دوست میشی..... فقط امیدوارم بزرگ شدی تغییر مسیر ندی و شکارچی بشی............= خاله پوخی کردم...


ههههه...از این وروجک بعید نیست
سمیرا مامان آنیتا
21 اردیبهشت 91 10:52
آخی .. رادمهر مهربونم خیلی کار قشنگی میکنی عزیزم
سمیرا مامان آنیتا
23 اردیبهشت 91 12:01
روزت مبارک مامان صوفی


روز شما هم مبارک مامان سمیرای خوب و مهربون
سپید مامان علی
25 اردیبهشت 91 16:21
ای جووونم...که میری بهجوجوها دونه میدی...قربون دستای خوشگلت برم مهربوونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد