سیزده ماهگیت مبارررررررررک
سیزده ماهگیت مبارک فرشته کوچولوی من...
حالا باید از شیرین کاری هات بگم؟ چی بگم؟ از کجاش بگم؟ از کنجکاوی ها بی پایانت... از ادا کردن کلمات.. از تاتی کردنت، از شیطنت های خستگی ناپذریرت...
به چای می گی چاچا...
به دایی می گی دادا...
می گم مامان کو؟ منو نگاه می کنی...می گم بابا کو؟ باباجونی رو نگاه می کنی... می گم رادان کو؟ می زنی به سینه ات... خلاصه پارسا و سینا و خاله ها رو هم همینجوری نشون می دی....
مفهوم تمام جمله هامون رو می فهمی... هیچ جمله ای تا حالا نگفتی، فقط کلمه و بیشتر مواقع کلمه های عجیب و غریب... زا زا زا، نمی دونم یعنی چی ولی تازگیا خیلی می گی... دیگه دیگه ... بذار فکر کنم...آهان تو خوراکی ها عاشق گوجه سبزی( از اون روزی که گوجه سبز اومد تو هم با ما نوبر کردی تا حالا)، گوجه فرنگی، موز، دوغ، دلستر، زردآلو، پرتقال، دنت همچنان محبوب ترین خوراکی های تو هستن...
همچنان دوست داری کفشتو بخوری!!! همچنان سحرخیزی و هم چنان عاشق جارو برقی و جارو شارژی هستی... می یای می زنی به من و می گی اووووووووواوووووووووو یعنی جارو رو بیار... منم می یارم . مشغول بازی می شیم...
عزیزترینم، نازنینترینم، شیرینترینم در پناه لطف پروردگار سالم و سرحال و خندون باشی همیشه.