رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره

رادمهر

اول مهر ما...

1391/7/1 12:23
نویسنده : مامان رادمهر
348 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح مثل مامانایی که نی نی شون رو برای اولین بار می فرستن مدرسه زود از خوب بیدار شدم... کوله خوشگل عروسکیت رو پر از چیزای جورواجور کردم و یواشی بغلت کردم و اومدیم از خونه بیرون... همه بچه ها توی خیابون از تمیزی برق می زدن... کفش نو، کیف نو... آخ رادانم کی می شه تو بری مدرسه... تو لباس مدرسه از این روپوش پسرونه ها یا کت شلوارای مخصوص دانش آموزا بپوشی و من فدا قد و بالات بشم...قربون صدقه راه رفتنت برم... کیف نو و کفش نو برات بگیرم... وای چه حس های قشنگی تو این دنیا هست اما چرا بیشتر آدما شادی و خوشبختی رو تو چیزای خیلی پیچیده و عجیب و تجملی می بینن... 

خب این خود خوشبختی نیست که بچه ات کیفش رو بندازه رو کولش و بره مدرسه بعدشم گرسنه گرسنه بیاد خونه و دلش ضعف بره برای ناهاری که تو براش آماده کردی؟...به نظر من این ته ته شادیه...

امروز جلوی خونه مامانی که رسیدیم بابا جون مثل همیشه بغلت کرد و و سایلت رو برداشت تا ببردت بالا اما یهو گفت کیفش رو بنداز دوشش ... گفتم چی؟ گفت بنداز دوشش...بامزه میشه... انداختم و دل هر دومون برات غنج رفت... پر کشید... ضعف کرد... چقدر شیرین تر تر شد صورت ماهت...

بابا تا برسونت پیش مامانی خوردت... قورتت داد... تو هم خنده و خنده...

خدایا این شادی ها خیلی قشنگن... ازمون نگیرشون

خدایا شکرت

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سمانه مامان کیمیا
2 مهر 91 14:01
میره خیلیییییی زودعزیزم فسقفلی با اون کولش
سمیرا مامان آنیتا
4 مهر 91 13:28
راست میگی صوفی .. به نظر منم این ته ته شادیه .. دلم غنج رفت برای اون روزها



آره سمیرا... منم دلم خواست...
مامان نوشی
5 مهر 91 10:25
قربونت برم با اون کوله پشتی ات خالهههههه تا چشم بهم بزنی میبینی مدرسه که رفته هیچ روز اول دانشگاهش هم رسیده.
هدی مامان مبین
6 مهر 91 13:03
ای جوووونم فکر کن رادمهری بره مدرسه کوله اشو مامانش بندازه رو شونه های کوچولوی هفت ساله اش باباشم دستشو بگیره و راهیش کنه...ان شاالله این ته شادی و خوشبختی...شک نکن
خاطره مامان بردیا
7 مهر 91 11:20
منم با اون ته ته شادی موافقم شدید. کاش یه عکس هم ازش با کوله اش می زاشتی دلم براش ضعف رفت
مامان رانیا
7 مهر 91 19:59
پاییز زیبا مبارک مهری شدن دوباره مبارک
سپید مامان علی
9 مهر 91 9:37
مامان مهربون تا چشم بر هم بزنی پسر کوچولوت بزرگ شده و شاهد قدکشیدنش هستی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد