رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

رادمهر

رادانم 18 ماهه شد

1391/8/14 10:31
نویسنده : مامان رادمهر
302 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان ١٨ ماهه شدی... یعنی یک سال و نیمه... یک و سال و نیمه که من دارم تمرین می کنم تا شاید بشم انگشت کوچیکه مامانایی مثل مامان خودم... ١٨ ماهه که خونه ما دیگه مرتب نیست... تقریبا هیچ چیزش سرجاش نیست غیر از گاز و یخچال و این جور چیزا... ١٨ ماهه که میز پذیرایی رفته گوشه خونه... ١٨ ماهه که زیر مبلا و صندلیا پر از هویج نصف نیمه  تا ماشین کوچولو و لگوئه... ١٨ ماهه که روی همه وسایل خونه مون جای ١٠ تا انگشت کوچولوئه... ١٨ ماهه که خواب شبانه مون آگاهانه است...١٨ ماهه که یه بشقاب کوچولوی عکس دار رنگی رنگی به میز غذامون اضافه شده... ١٨ ماهه که یه جفت کفش کوچولو اومده تو جاکفشی... ١٨ ماهه که یه صدای خنده به خنده های خونه مون اضافه شده....١٨ ماهه که من دیگه تنهایی نرفتم دوش بگیرم(آخ چه کیفی می ده آدم با یه فرشته کوچولوئه خوشمزه بره آب بازی)...١٨ ماهه که یه صندلی کوچولو اومده تو ماشینمون... ١٨ ماهه که خونه مون بوی پودر می ده... ١٨ ماهه که رو کابینت شده پر از شیر خشک و پستونک و شیشه... ١٨ ماهه که یه سری لباس ریزه میزه به لباسای شسته شده و پهن شده اضافه شده... ١٨ ماهه که یه نفس کوچولوی گرم مدام زیر گلوی منه... ١٨ ماهه که یه جفت پای صورتی خوراکی خوشمزه منه... ١٨ ماهه که ما یه هم بازی پیدا کردیم پایه، از دستش جرات نمی کنیم بشینیم یه انگری برد بزنیم... ١٨ ماهه که همه کیکای تولدا در کل خانواده تفیه... ١٨ ماهه که تفریح من شده خرید کردن برای یه فسقلی خوردنی...١٨ ماهه که چند قلم خرید به خریدای خونه مون اضافه شده، پوشک، شیر، پماد(جووووووووونم)... ١٨ ماهه که قلب من مال خودم نیست، دلم آروم و قرار نداره، ١٨ ماهه که تازه فهمیدم عشق مادر به فرزند یعنی چی... ١٨ ماهه که منطقم یادم رفته... ١٨ ماهه که به جای پا با سر می یام خونه آخه یه جفت چشم کودمکانه انتظارمو می کشه... ١٨ ماهه که یه قابلمه کوچولو کنار قابلمه خودمون روی گاز در حال جوشه... ١٨ ماهه که خونه مون شده محله برو بیای فرشته ها، گوش کن صدای بالشون رو می شنوی... ١٨ ماهه که رادی رادان به دنیا اومده...

١٨ ماهگیت مبارک برگ گلم؛ عزیزترینم؛ شیرین ترینم...

خدایا ١٨ ماهه منو در پناه خودت حفظ کن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان نوشی
15 آبان 91 13:13
18 ماهگیت مبارک پسر زیبااااااااااا
سمیرا مامان آنیتا
15 آبان 91 14:30
یک سال و نیمگی ات مبارک فرشته کوچولوی خوشگل
سپید مامان علی
16 آبان 91 0:58
امیدوارم خدا 18 ماهه شیرینت رو برات صحیح و سالم زیر سایه خودش به اوج برسونه...امیدوارم 18 ماهت 1800000000 ماه بشه....


مرسییییییی دوستم
ela
16 آبان 91 9:08
18 ماهگيت مباركه . آقا خوشگله


ممنون الهه جون که به ما سر زدی
سمانه مامان کیمیا
17 آبان 91 0:42
18 ماهگیت مبارککککککککک رادی رادان خوش تیپپپپپپپ
خیلیییی زیبا بود صوفی
اون کفش ها و لباسهای پهن شده رو خوب اومدی همیشه واسم نماد بچه دار شدن همین بود قبلاناااااااااااااااا الان گاهی دقت میکنم میبینم این نماد چقدر ناچیزه ولی دیدنشششششششش لذت بخشه واقعا....خیلی خوب توصیف کردی مثل همیشه....یه موجود واقعی در ابعاد کوچیکن خدایی.... من که همش راه میرم میگم قربون اون ابعاد کوچولوت برم قاطی ادم هههه و نوشته تو توصیف کاملی از حس همه مادرها بودواقعا زیبا بود



مرسی دوستم...خدای مهربون دخمل شیرینت رو برات حفظ کنه
خاطره مامان بردیا
25 آبان 91 13:34
صوفی عکس می زاری یا برات قاطی کنم؟!! هان؟ بابا دلم واسه این سفید برفیت یه ذره شده . عکس بزار دیگه. کشتی منو تو


نه فدات شم... می ذارم رو چشمم... من حساب می برم...بوووووووس
مامان محمدطاها
8 آذر 91 10:03
خیلی جالب نوشتی مامانی..خدا برات نگهش داره..با اجازه لینکتون میکنم!


سلامت باشی دوستم... کوچولوی شما رو هم همین طور... لطف می کنین منم با افتخار لینک تون می کنم
شيما
10 آذر 91 14:38
قشنگ نوشتي
18 ماهگيش مبارك


شیما ... دوستم... دوستت دارم و برای حاجت قشنگت دعا می کنم...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد