کلوچه دارچینی
_: مامان منو می بری تاهاتر؟ من تاهاتر دوست دارم...
این جمله ایه که بارها و بارها گفتی و من عشق می کنم که تو به قول خودت تاهاتر دوست داری...
دیروز برای این که حسابی سورپرایز بشی به بابا گفتم از مهد تو رو بیاره پیش من، اومدی پیش مامان، انگری برد بازی کردی تا ساعت رفتنمون شد، گفتم می دونی کجا می خوایم بریم؟ گفتی : کجا؟ گفتم تاتر کلوچه دارچینی
اندازه یه دنیا خوشحال شدی و بالا و پایین پریدی منم از شادی تو شاد شدم
رفتیم کانون پرورش فکری ... رادین و مبین و کلی فسقلی دیگه هم بودن... اعتراف می کنم که من اندازه تو شایدم بیشتر از این نمایش لذت بردم مخصوصا این که آقای محب اهری هم توش بازی می کرد و من خوشحال بودم که حالش خوب شده و دوباره برگشته... من این آدم مهربون رو خیلی دوست دارم
خلاصه کلی دست زدی و شادی کردی، خوراکیتو دادی به آقا موشه داستان و آخرشم با همه شون عکس انداختی... با آقا موشه، با کلوچه دارچینی ، با آقای کو کو ، با چای کیسه ای .... دست کارگردان با ذوقش(مریم کاظمی) درد نکنه کوچیک و بزرگ کلی ذوق کردیم...
تا باشه از این نمایشای شاد و باحال
خدای خوبم برای شادی ها و خوشبختی های بزرگ زندگیم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم