رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

رادمهر

کودکی های من با تو

1393/5/26 12:41
نویسنده : مامان رادمهر
261 بازدید
اشتراک گذاری

این روزا که دیگه بزرگتر شدی و بازی های کودکانه می کنی از این که کنار هم بازی کنیم خیلی کیف می کنم؛ آخه منو می بری به دنیای کودکی خودم.

منم کوچولو بودم قایم موشک خیلی دوست داشتم، عاشق خمیر بازی بودم، لگو و خونه سازی هم دوست داشتم و از همه مهمتر عاشق تفنگ بازی و شمشیر بازی بودم... حالا این روزا عصرا که با هم از این بازیا می کنیم من حس خوب و شیرین اون موقع ها می یاد تو ذهنم.

وقتی که عصرای تابستون با بچه های کوچه مون انقدر می دویدیم که صورتامون سرخ

می شد، وقتی یه جوری قایم می شدیم که کسی نتونه پیدامون کنه: سیب بیا، گلابی نیا... سیب سیب...

وقتی با گلوله های نخ مامانی برای خودم نارنجک درست می کردم و پرت می کردم بعد خودم می رفتم پشت بالشا قایم می شدم...

وقتی آن مان نبارا دو دو اسکاچی می خوندیم

وقتی ده بیست سی چهل می گفتیم

رادمهر، خونه ات آباد رفیق، دلت خوش پسر ، لبت خندون عزیزترین ، دل منو تا کجاها بردی... 

خدایا خوشبختی یعنی همینا دیگه درسته؟

پس برای خوشبختی های زندگیم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان نوشى
7 شهریور 93 0:22
انشاالله هميشه سالم و شاد و خوش و خوشبخت باشين مرسی مهربون... دلم برات خیلی تنگیده
ماماني
11 شهریور 93 7:39
خدا هميشه نگهدارش باشه
هدی مامان مبین
22 شهریور 93 7:59
خوشبختی یعنی همین....و خیلی ها دنبالشن هنوز....کامل کننده ی خوشبختی ت رو ببوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد