آدم برفی های کودکانه
بالاخره تهران یه برفی اومد که تونستیم باهاش آدم برفی درست کنیم... از اول زمستون منتظرش بودیم... شنبه اومد و با خودش کلی شادی آورد ... منم مثل تو خوشحال بودم
اومدم مهد کودک دنبالت... قبلش رفتم جاهای تمیز برفی رو اطراف مهد شناسایی کردم و بعد از این که اومدی پیشم بردمت اونجا بازی... خیلی خوشحال شدی... کیییییفففف کردی... منم همینطور... گفتم برف جمع کن با هم آدم برفی بسازیم...
اول من و تو بودیم... کم کم دیدم هی اضافه شدین... یهو به خودم اومدم دیدم تو دوستات با کمک باباها و ماماناشون دارین برف میارین من آدم برفی می درستم... خلاصه سه تا آدم برفی خوشگل با کمک هم درست کردیم؛ یکی برف آورد ، یکی کاج آورد برای دماغشون ، یکی چوب آورد برای دست و پاشون، یکی برگ آورد برای موهاشون... بعد هم عکس بازی ما مامانا شروع شد...
از این که میدیدی من نشستم رو زمین و دارم آدم برفی براتون می درستم خیلی خوشحال بودی خودمم شاد بودم چون مثل همه برنامه های مربوط به تو حس خوبی بهم داده بود... سفر به دنیای کودکی...
ممنون بابت تمام شادی هایی که به ما میدی
دوستت دارم عزیزترینم