رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

رادمهر

باغ خرزو خان

1391/3/30 12:26
نویسنده : مامان رادمهر
581 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز به دعوت رفقا رفتیم باغ خرزو خان... به به... وقتی دور از چشم ماشینا و صدای بوقاشون هستی اصلا دنیا یه جور دیگه است... مخصوصا وقتی دورت پر باشه از درختای پر از میوه؛ از آلبالو و گردو گرفته تا زردآلو و گوجه سبز و آلوچه... به به... چقدر دنیا بیرون از تهران تو دامن طبیعت قشنگه...

تو هم مثل من و بابا جون عاشق طبیعتی و حسابی برای خودت آتیش سوزوندی. من و تو با هم کلی بازی کردیم: فوتبال بازی کردیم، دنبال پروانه ها و قاصدکا دوییدیم، گلا رو ناز کردیم، با درختا حرف زدیم، خاک بازی کردیم و یه کمی هم آتیش بازی کردیم البته تو رانندگی هم کردی آخه باد تندی اومد و منم برای این که خاک اذیتت نکنه بردمت تو ماشین و تو هم اساسی از خجالت فرمون و دنده و آینه در اومدی...

البته از خجالت منم دراومدی می دونی چرا؟ آخه نباید میوه تابستونی می خوردی(دلیلش رو بعدا در گوشت می گم) اما وقتی دست بچه ها زردآلو می دیدی دیگه غیر قابل کنترل می شدی؛ منم با هزار جور خوراکی دیگه ای که برات آورده بودم سرت رو گرم می کردم... دوم این که اونجا دو تا استخر در دو سایز متفاوت داشت که هر دو پر از گل و لای و آب کثیف بود ولی کی می تونست جلوی تو رو بگیره وقتی چشمت به اونا می افتاد؟!... خلاصه برای اونم می بردمت پیش شیر آب و حسابی خیست می کردم جوجه اردک فسقلی من.

روز خوبی بود، می دونی چرا؟ همین که با هم به تنه درختا دست کشیدیم، گلا رو بو کردیم، یه عالمه میوه روی درخت دیدیم و همراهای خوبی داشتیم همه برای این که بگی روزم عالی سپری شد بسه.

خدایا شکرت.

 

رادمهر

 

رادمهر

 

رادمهر

 

رادمهر

 

رادمهر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

سپید مامان علی
30 خرداد 91 14:24
انشاءالله همیشه به تفریح و گردش...خدارو شکر روز خوبی بوده....رادی جون قربونت برم که حسابی شیطونی کردی.....معلومه حسابی بهت خوش گذشته فسقلی من
سمیرا مامان آنیتا
30 خرداد 91 15:06
باغ خرزو خان ؟ یه کم ترسناکه اسمش ای رادمهر بلا که حسابی شیطونی کردی
خاطره مامان بردیا
30 خرداد 91 21:22
خدا رو شکر حسابی خوش گذشته در مورد اسم باغ منم با سمیرا موافقما جیگرشو برم که میوه های تابستونی براش ممنوع بیده



ههههههه خودمون این اسم روش گذاشتیم..از بس بزرگه... این همون شخصیت خیالی سریال های مهران مدیریه... شخص خاصی نیست...
مامان رانيا
1 تیر 91 9:56
خوش گذشته ؟ پس ميوهاي خاله كو ؟ همه اش تنها خوردي ؟
مامان کاوه
2 تیر 91 17:40
صوفی جون این عکس تموم قدش خوشگله............
مامی گل
3 تیر 91 12:59
ایشا... همیشه خوب و خوش باشین قربون اون نشستنت و قربون ذوق کردنت
هدی مامان مبین
4 تیر 91 11:19
یعنی یه جوری از این باغ تعریف کردی دلم خواست اساسی
اونم با رادمهر ها......مبین هم باشه...اخ چه کیفی میده....چهارتایی بپریم تو ماشین تا خاک نره تو چشماشون و اینا ماشین رو بترکونن
من فدای دستای بهشتی ات رادمهری.....خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی عکسات ماه شده...خیلی شیرین ....نوش جونت...میوه ها
خوب کودکی میکنی صوفی...خوب!


هههههههه...فهمیدی؟ آره...کاش با هم بتونیم جایی بریم
مامان نوشی
12 تیر 91 10:41
ای جونم رادمهرم فدات شم خاله جونی حسابی بهت خوش گذشته جیگرمممممم بوسسسسس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد