بلبل من...
شدی بلبل خوشگل من... آقاهه کنار خیابون داره آب می خوره تند و تند می گی آبه... آبه... اونم نه یه بار و دوبار از اینجا تا آخر اتوبان صدر...
می خوای تاب سوارت کنم می گی آب...آب... می گم تاب... تاب... تو می گی آب... آب...
می ری سر پریز برق منو نگاه می کنی و تند تند می گی جیز..جیز... می گم نکن... دست نزن؛ در حالی که داری انگشتتو با زور می کنی تو پریز برق بهم می گی جیز...جیز...
هر وقت می ری سر سطل لگوهات با ملاقه من هم می زنیش و می گی زا زا...زا زا... حالا کی منو در حال هم زدن غذا دیدی که داشتم شعر زا زا می خوندم، نمی دونم...
هر جمله ای که می گیم تو آهنگشو با اده بده می زنی... هیچ کدوم از کلمه هاشو نمی گی ها فقط با اده بده آهنگشو می زنی برامون... ما هم که هلاک شیرین کاری های تو...
تازگیا نوک انگشتت به طرف هر چیز همین جوری مونده... اینجوری... پشت سر هم می گی این... این... یعنی این چیه؟ اینو بده به من! این چقدر قشنگه...
عصرا که می شه می ری سمت در و بهش اشاره می کنی و می گی ددر... ددر... منم مخصوصا به در نگاه نمی کنم و روم رو برمی گردونم یه طرف دیگه بعد تو سرمو برمی گردونی سمت در و دوباره می گی ددر..ددر... آخ که من کشته این حرکتتم... هر چی رو که نشون می دی باید بهش نگاه کنیم وگرنه سرمون رو می چرخونی طرفش... فدات شممممم
دلم می خواد اون دهن شیرینت رو هزار بار ببوسم و بو کنم... هر وقت که صدای نازنیت تو خونه مون می پیچه خدا رو شکر می کنم... دلم می خواد این شکر رو با هر دم و بازدمم تکرار کنم...انقدر که بتونم به خدا بگم که چقدرررررر شاکرم... چقدرررررر...
بلبل خونه دوستت دارممممممم