دوست داشتنی های تو...
حالا که دیگه داری برای خودت یه آقا کوچولوی کامل می شی کلی علاقمندی های خاص خودت رو داری مثل من...مثل بابا...
*وقتی میبرمت پارک مثل سنجاب از وسایل ورزشی تو پارک بالا میری و خیلی دوستشون داری، عاشق سرسره ای و نمی خوای ازش بیای پایین...تا صبحم بازی کنیم خسته نمی شی...
*آب بازی برای تو یعنی بهترین و عالیترین تفریح دنیا؛ مامانی بعد از ظهرها برات تو یه لگن بزرگ آب پر می کنه و می ذاره توی بالکن تو می شینی کنارش و تمام جونت و بالکن رو خیس خیس می کنی؛ وقتی می برمت حموم می ذارمت توی وانت و تو یه نیم ساعتی مشغول آب بازی هستی، می خوام دستای کوچولوت رو بشورم هی می گی آب...آب... و می خوای آب رو بگیری... داریم با هم تاتی می کنیم یه چاله کوچولو که توش آبه رو که می بینی باید حتما بری پاتو محکم بکوبی توش وگرنه نمی یای که نمی یای
*کنترل تی وی رو بر می داری و مثل خودمون می گیری جلوی تی وی و می خوای روشنش کنی یا این که می خوای کانال عوض کنی...
*تازگیا رو پاهای کوچولوت بلند می شی و هر چی که مثلا ما می ذاریمش بالا که دست تو بهشون نرسه برمی داری و منم راستش کیف می کنم می گم خب پسرم دیگه بزرگ شده... قدش می رسه
*عصرا می یای دم در می ایستی و می گی ددر...ددر... منم که مقاومتم در مقابل تو صفره؛ هر چقدرم که خسته باشم با هم می ریم بیرون و کیف و صفااااا...
هر آهنگی که می شنوی باهاش می رقصی... حتی با آهنگ مثلا لالایی اون غازه بالای تختت...
*عاشق اینی که موبایل منو برداری و باهاش راه بری تو خونه و حرف بزنی
*دقیقا مثل خود من از مبلامون می ری بالا؛ نه بالای معمولی ها، می ری روی بلندترین قسمت مبل می شینی... مامان تا ٨ سالگی این کار رو می کرد از اون به بعدشم از چهار چوبا می رفت بالا... حالا تو شدی ورژن دوم من... حالا می فهمم مامانی چی کشید...
از شمشیر بازی با سینا و پارسا سیر نمی شی... تفنگ آب پاشت رو خیلی دوست داری هر چند فعلا من و بابا باهاش بازی می کنیم چون تو هنوز زورت نمی رسه ماشه اش رو فشار بدی فدات شممممممممم
آخخخخخخ که چقدررررررر تو برای من مادر شیرینی عزیزترینمممممممم
علاقمندی های تو علاقمندی های خود خود منه... برای همین باهاشون کیف می کنم ... هر چند تو با وروجک بازی تمام از این فرصت حسابی استفاده می کنی
من فدای اون قد و بالای قشنگت عزیزترینمممم