رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

رادمهر

همه عاشقی های من...

1391/4/24 14:59
نویسنده : مامان رادمهر
624 بازدید
اشتراک گذاری

من مادر عاشق وقتی ام که تاتی تاتی می ری سمت تلویزیون و با انگشتت به صفحه اش اشاره می کنی و می گی اه..اه...یعنی روشنش کنشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که دستمال مرطوب تمیز از من می گیری و چرخت رو تمیز می کنیشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که می ری تو تختت و سرت رو قایم می کنی پشت دور تختیت و هی می گی ا..ا... یعنی بیا دالی بازی کنیمشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که شیطنتت گل می کنه و می یای طرفم مثل پیشی از سر و کولم می ری بالا و صداتو نازک می کنی و هی می گی ا...ا...شِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که غذایی رو که برات درست کردم با میل می خوری... که البته بیشتر وقتا فوتش می کنی تو صورتمشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که می ری پشت در حموم و هی می گی آب... آب... یعنی منو ببر آب بازی کنمشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که با هم خونه ایم و می خوایم یه چرت بعداز ظهر بزنیم، می خوابونمت کنار خودم، بیدار می شی و می بینی من کنارتم و تنها تو جات نیستی دستتو می ذاری دور گردنم و می خوابی... با خیال راحتشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که از پله ها می یام بالا و خودتو می ندازی بغلم و من از عشق به تو پر می زنمشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که با هم میریم حموم و من نخود فرنگیای کوچولوت رو می شورم و تو هی می کشیشون عقب آخه قلقلکت می یادشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که صدات می کنم می گم بیا پاهاتو بکشم و تو می یای و می خوابی و پاهاتو می ذاری تو دست من، من هزار بار می بوسمشون و بعدش با هم ورزش می کنیمشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که می یای با من لباس پهن می کنی، دونه دونه لباسا رو می دی به من و با خودت یه چیزایی می گی، با من لباسارو میریزی تو ماشین، با من جارو برقی می کشیشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که می یای با من لگوهات رو از روی زمین جمع می کنی و مثلا به من کمک می کنیشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که می ری روی میز می ایستی و روش راه می ری و با شیطنت به من نگاه می کنی چون می دونی من از این کارت خیلی می ترسم تا من بدو بدو بیام و از روی میز برت دارمشِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

عاشق وقتی ام که نفس های قشنگت رو روی صورتم حس می کنم... بغلت می کنم و به خودم فشارت می دم...انقدر که مطمئن شم فقط مال خودمی مال خود خود خودم...شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

وای نباید اینجوری باشم می دونم اما دست خودم نیست اصلا دست من نیست... heartwings2.gif

خدایا تو این عشق رو به من دادی... تو رادانو به من دادی... پس صحیح و سالم برای من مادر حفظش کن... خدایا...

آمین.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان نوشی
25 تیر 91 12:53
منم عاشقتم عزیزم هم عاشق خودت هم عاشق مامان مهربونت که اینقدر زیبا احساساتش رو بیان میکنه. فدات شم قدر مامانی رو خیلی بدون.
بوسسسسسسسسسس


بوسسسسسسسسسس
مامان رانیا
25 تیر 91 13:26
مادر مهربونی هستی الهی همیشه برای رادمهر بمونی قربون پسری برم که اینقدر خودش شیریم می کنه
شيما
26 تیر 91 8:12
سلام عزيزم. خوبي؟
اگه دير به دير اينجا توي وبلاگت نظر ميذارم فكر نكن بي وفام يا تو رو يادم رفته! من هميشه به يادتم ولي بخاطر شرايطم بهتره كمتر به وبلاگ هايي مثل تو كه توش پر از احساس پاك و زيباي مادرانه است سر بزنم چون بعدش نميدونم با بغضي كه تو گلوم جمع شده چيكار كنم؟؟؟
هميشه و در همه جا در كنار خانواده خوش و سلامت باشي.



فدای مهربونیات شیما جونم... قربون دل مهربونت که دوست ندارم بلرزه... دوستت دارم... الهی که زودتر وبلاگت رو با خبرای خوب پر کنی و منم از خوندنش لذت ببرم
سمیرا مامان آنیتا
26 تیر 91 12:08
اونوقت نخودفرنگی هاش یعنی چی ؟
ایشالا ازین لحظه های عاشقی مدام داشته باشین


هههههههه نخود فرنگی هاش یعنی انگشتای پاش... خیلییییییییی خوشمزه است امتحان کن
خاطره مامان بردیا
29 تیر 91 14:52
من عاشقم رادی رادانم و همه کاراش


منم عاشق سید خنده روی خوشگلمونم
سمانه مامان کیمیا
29 تیر 91 18:03
اخی چقدر قشنگگگگواقعا کاراشون دوست داشتنیه


مرسی دوستم...بووووس
سپید مامان علی
31 تیر 91 12:05
فدای عاشقانه های این مادر عاشق...انشاءالله که خدا نگهدار رادی رادان باشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد