یه مسافرت کوچولو...
یه مسافرت کوچولو دیگه با رادی رادان... بودن با تو وقتی که داری چیزهای جدید کشف می کنی بهترین لحظات عمرمه
برای اولین بار دریا رو درست و حسابی دیدی و حسش کردی... عید هوا بارونی بود من کنار ساحل نبردمت اما این بار هوا عالی بود
وقتی دمپایی های کوچولوت رو از پات درآوردم و گذاشتمت رو شن های ساحل چندشت شد... خیلی خنده بود، از این که این شنا چسبیده بودن به پات لجت گرفته بود...اومدی بغلم و با دستات خواستی کف پاتو پاک کنی دیدی چسبید با دستت اومدی دستت رو با تنت پاک کنی دیدی چسبید به شیمکت و خلاصه تمام جونت شد شن... منم فقط به کارات می خندیدم
بردمت کنار آب... پیش دریا... بغلت کردم و با هم نشستیم تو آغوش دریا... چقدر دریا با پسر لطیف من مهربونی کرد... موج ها آروم و آروم تر شدن... انقدر کم که تو نترسی و بتونی بازی کنی... تو هم آروم آروم دستت رو از دست من جدا کردی و دادی به دست دریا... چه دوستای خوبی شدین برای هم... بعضی وقتا می اومدی و به من می چسبیدی بعد دوباره می رفتی... تمام این سه روز با دریا که از فردا حتی یه موج کوچیکم نداشت بازی کردی اولش با ترس بعد بدو بدو می دویدی سمتش، طوری که من باید به یه جت می اومدم دنبالت که بگیرمت
بعدشم با بیلچه کوچولوت می نشستی کنار ساحل با همون شن هایی که اولش برات چندش آور بودن بازی می کردی و من رو هم حسابی شنی می کردی
یه بازی دیگه رو هم خیلی دوست داشتی... سنگ بازی... می نشستی روی زمین توی باغ و با خرده سنگا بازی می کردی
ممنون دریا... ممنون ساحل...ممنون سنگ ها... ممنون طبیعت زیبا که با پسر نرم و نازک من مهربونی کردی... ممنونمممممممممم خداااااااا... ممنونمممممممممم
می ذاشتمت زمین واسه خودت راه می رفتی و حرف می زنی...بلند بلند... نمی دونم چی می گی ولی هر چی هست من عاشقشم
انقدر بهت ضد آفتاب زده بودم که تو حموم هم پاک نمی شد... ولی بازم پوست لطیفت یه کم سوخته و سیاه شدی؛ می دونی از کجا فهمیدم؟ از چینای گردنت... اونجایی که چین داره رنگش با جاهای دیگه فرق می کنه... فدات شممممممم شیرینمممم
هنوز تو رستوران درست و حسابی نمی شینی و تا می تونی شیطونی می کنی برای همنیم ما نوبتی غذا می خوردیم
عاشق اسبا و اردکا شده بودی و می خواستی بگیریشون
اولین بار که چشمت افتاد به دریا گفتی آبه اااااااااااا... دهنت از تعجب بسته نمی شد
هر چیز رو پیدا می کردی می ذاشتی دهنت و منم با یه صابون آنتی باکتریال و دستمال مرطوب دنبالت بودم... جون من این یه حرکت رو زودتر بی خیال شو که حسابم رو اساسا رسیدی
عاشقتم عزیزترینمممممممممممم... عاشقتمممممممم
(عکسا بعدا اصلا الان وقت ندارم)