بارون نادون
وقتی رسیدم از شدت بارون خیس بودم
برادرم گفت: چرا یه چتر با خودت نمی بری؟ خواهرم گفت: چرا منتظر نشدی تا بارون بند بیاد؟
بابا با عصبانیت گفت: فقط بعد از اینکه سرما خوردی می فهمی؟
اما مامانم همانطور که موهام رو خشک می کرد گفت: بارون نادون...!
این است مادر...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی