رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

رادمهر

هم بازی ها...

1392/3/13 16:21
نویسنده : مامان رادمهر
304 بازدید
اشتراک گذاری

الان دیگه یک هفته است که کامل با شیشه و شیر خشک و ... خداحافظی کردیم؛ بعد از دوسال اون سینی کوچولوئه رو کابینت که توش یه فلاکس کودکانه ، دو تا شیشه شیر در دو سایز مختلف ، یه قوطی شیر خشک و این چیزا بود جمع شد... حالا دیگه شبا کامل می خوابی و غر غر شیر نمی کنی... بهتره اما جای اون سینه برای همیشه روی کابینتمون خالیه...

الان برای این که هر چی بیشتر فراموش کنی کارمون بازیه و بازی... منم هم بازیت؛ نمی دونم قد من شده زیر یه متر اندازه تو یا تو قدت شده یک و شصت و خوردی خلاصه که حسابی هم قد شدیم؛ از سر کار نرسیده تو پله ها می یایی بغلم و می گی مامان چشم بذارم؟ من: بذار مامان جون من دستامو صابون بزنم ... رادان: منم صابون منم کف بازی... من: نه بازی نمی خوام بکنم دستامو بشورم با هم بازی کنیم... رادان: منم بشورم؟.. من: چیو بشوری رادان؟ ... رادان: خودمو... من: ابله

فکر کن تمام این دیالوگا فقط مال وقت رسیدن منه...حالا برو تا آخرش......

چشم بازی ، قطار بازی، فروشگاه بازی(مامان دید کن) یعنی صندوقدار شو خریدای منو حساب کن، کشتی، فوتبال، کتاب خوانی(یعنی عاشق اون موقع ام که از زور کشتی داریم عرق می ریزیم بعد یهو از یه خانواده جنگجو تبدیل می شیم به خانواده فرهنگ دوست کتاب خوان...اصلا عالمی داریم ما واسه خودمون)، نقاشی، لگو، آشپزی و.... بازی های من و توان

اما امان از وقتی که هم بازیت بابا جونه...ماااادر جان... آخه یههههه بازی هم شد بازی؟

رانندگیت این روزا خوب شده...گاز می دی صاف می زنی وسط میز و مبل و وسایل خونه... دنده عقب دوباره وسط اپن... من شخصا هلاک این دست فرمونم

علاقه ات به موز به طرز عجیبی زیاد شده، دلیلش رو نمی دونم فقط می دونی که کبدت گرمه و نباید زیاد گرمی بخوری چون خدایی نکرده دوباره کهیر می زنی برای همین بعضی روزا برای موز گریه می کنی ؛ چون یه دونه بیشتر نباید در روز بخوری...

همچنان بازی شماره یکت رفتن به بالکن و منقل بازی و کباک درست کردنه و شماره دو بازی با سنگای زمین بازی پارک... تو پارک محلمون یه زمین سنگیه که برای شما کوچولو ها درست کردن پر از سنگای تمیز و باحال تو هم عاشق بازی با سنگ و چوب و خاک... منم عاشق لباسا و وضعت وقتی که از پارک می یای انگاری از لوله بخاری کشیدمت بیرون...

این روزا رو خیلی دوست دارم... شیرین زبونیات رو... کثیف کاری هات رو... اون مدل ماست خوردن جالبت رو... بستی قیفی خوردنت رو... شیطنت های ریز و درشتت رو... سس رو با خونه یکی کردنت رو... خلاصه آتیش پارگی های پسرونه ات رو دوست دارم...

در پناه مهر یزدان مهر آفرین سالم و خوشبخت باشی عزیزترینم 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان رادمهر
18 خرداد 92 10:56
سلام عزیزم.به یه مسابقه وبلاگی دعوت شدی.به ویلاگمون سر بزن


چشمممم دوستم
سپید ماما علی
18 خرداد 92 17:14
به به چه هم بازیهای خوبی هستند این مامان و گل پسر...

با این وروجک ها بازی کردند کلی خستگی از تن آدم در میاد...

انشاءالله همیشه سالم باشید... همیشه بازی کنید... همیشه لباتون پر خنده و دلهاتون پر از شادی باشه

منم عاشق رادی رادانم با اون شیطنت هاش


مرسی مامان مهربون و دوست داشتنی... عاشق اون فرشته تو دلتم...علی نازمو ببوس

هدی مامان مبین
19 خرداد 92 2:32
عکس پروفایل مبارک
الهی من فدای این رادان بشممممممممم من...
بازی بازی بازی...من عشق میکنم با این همه انرژی پسرونه...
من قربون دوسالگی ات...همیشه سلامت و شاد باشی عزیزدلم


سلامت باشی دوستم...ممنون از این همه محبت...خدا مبینت رو حفظ کنه
مامان نوشى
26 خرداد 92 11:40
فداى رانندكي و شيرين زبونيت شيرينمممممم
الهه
27 خرداد 92 9:33
مباركه از شيشه گرفتيش. منم بايد شروع كنم. فداش بشم با شستنش فداش بشم با اون رانندگيش. نوش جونت كه اينقدر موز دوست داري.بچه ها همه كاراشون شيرين و جذاب مخصوصا اين پسر خوشمزه و بانمك. منم براش دعا ميكنم در پناه مهر يزدان مهر آفرين سالم و خوشبخت باشي.عزيزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد