رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

رادمهر

آروم جونم

1392/6/23 16:20
نویسنده : مامان رادمهر
252 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی کنارمی جونم آرومه ، حالم خوبه، دلم شاده اصلا رو به راهم

وقتی می خندی وقتی ذوق می کنی وقتی برای به دست آوردن یه وسیله ممنوع همه جور فیلمی بازی می کنی حالم خوبه...

وقتی با ماشین پلیست کف خونه قام قام می کنی شادترینم

وقتی با آبمیوه گیر دستی وسط خونه وووووو می کنی شادترینم

وقتی می یای می چسبی به پام و می گی بغل مامان...بغل کن...بغل کن... شادترینم

وقتی بهت شکلات می دم می گی چای هم بده شادترینم

اصلا من اون موقعی می رم تو اوج شادی که عصرا می یای می گی مامان چای بده

من عاشق خوردن عصرونه با توام...

تو بهترین همراه برای خوردن چای و شیرینی عصر هستی

روزایی که خونه ام مثلا می رم بخوابم می یایی بالای سرمو می گی مامان آب بده از جام که بلند می شم می گی مامان دیگه نخواب!! حالا 5 دقیقه است که مثلا دراز کشیدم ، می گم خب چی کار کنم می گی چای بده...

یه بارم بعد از چند روز تعطیلی که با هم بودیم و با هم صبحانه می خوردیم روزی که می خواستیم بریم سر کار اومدی بالای سرمو گفتی مامان پاشو با هم ناهار بخوریم!!! عزیز دلم برای معصومیتت ضعف کردم که دوست داشتی بازم با هم صبحانه بخوریم و فکر کردی با هم خونه می مونیم... ببخشید به خاطر هر روز صبح زود که از توی رختخواب گرمت برت می دارم... باور هر رو چند دقیقه نگاهت می کنم ا خودمو راضی کنم بلند شی...

برای عروسی داشتم جلوی آینه که گذاشته بودم کف اتاق، خودمو مرتب می کردم اومدی نشستی بین منو آینه پشتت به من روت به آینه ...منم از پشت سفت سفت بغلت کردم آخه دیدن تصویر تو، تو آینه خیلی قشنگتر از خودمه

همراه خوب چای و عصرونه عصرهای ما عاشقترینم کردی...

دیروز خمیر بازی رو کردی تو گوشت... قشنگ قالب زده بودی...منم در کمال خونسردی برات با گوش پاک کن درآوردم...چه کاریه آخه وروجک

همچنان عاشق درست کردن آتیش و منقل و کبابی برای همین شبا به بهانه بلال هم که شده یه آتیشی به راه می کنیم که تو ذوق کنی...

شیرینم دوستت دارم...دوستت دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مرجان مامان آران
25 شهریور 92 13:25
قربونت برمممم همیشه بخندی و شاد باشی گا پسررررررررررررررر شیطون
هدی مامان مبین
25 شهریور 92 18:13
وقتی که....
اصلا وقتی که تو هستی...عشق هست...
چقدر خوبه هستی رادمهر

صوفی!
اونجایی که از پشت بغلش کردی...اشکم در اومد....فدای تصویرش...دامادیشو ببینی....تنش سلامت..ببوسش


ممنون هدی... دامادیشونو ببینیم... مبینت رو عشقه
سپید مامان علی
29 شهریور 92 10:26
واقعا باید از همه لحظات با هم بودنشان عشق کنیم و شاد باشیم... شادیهاتون مستداممممممممم
مامان نوشى
29 شهریور 92 21:51
عزيزم ، خدا حفظش كنه و هميشه در كنار هم شاد و سلامت باشين
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد