رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

رادمهر

جدی می گم...

1392/6/31 8:23
نویسنده : مامان رادمهر
228 بازدید
اشتراک گذاری

کرم دست و صورت مامان بزرگ رو برداشتی و گفتی مامان از این برام بزن؛ منم مثلا برات زدم، گفتی: نه جدی می گم برام بزن!!!!!!!!!!!

عصر منتظر بودیم تا بابا جون بیاد بریم بیرون، اومدی می گی الان بریم بیرون، گفتم یه کوچولو صبر کن می ریم، گفتی نه الان بریم خلاصه ....تا این که گفتم فکر کنم الان هاپو تو خیابونه ها؛ رفتی پشت پنجره و از شانس من همون موقع یه خانم با هاپوش داشت می رفت؛ داد زدی مامان فکر کنم هاپو صد در صد دیگه رفته!!!!!!! منم که عاشق همیشه بازنده ام بردمت کوچه تا به خودم درس خوبی داده باشم.

جدی می گم رادانم مامان صد در صد عاشقته...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان نوشى
2 مهر 92 23:36
اى جونمممممم جه با نمك بس صد در صد عاشقتيمممممممممممم رادمهر جونى


مرسی عزیزمممم
shabnam
3 مهر 92 15:24
hazar bos baray pesaram
مامان رادمهر
3 مهر 92 20:33
مامانی این رادمهر جونی که همش جدی میگه پس تو هم یه خورده جدی باش و کلاه سرش نذار دیگهبوس واسه رادمهر نازنین
هدی مامان مبین
12 مهر 92 12:44
صوفی جدی رو مبین هم میگه
ولی صد در صد] باید میخوردش چطوری طاقت اوردی[نیشخند


زدم لهش کردم [نیشخند

سپید مامان علی
15 مهر 92 12:18
ای جونم فدای حرف زدنت
صوفی جونم وقتی گفت جدی میگم یا گفت صد در صد نخوردیش؟ یا از بوسه و فشار لهش نکردی؟


کشتمش سپید... ببوس علی نازنینت رو
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد