... تو دوست بچه ها نیستی؟
حس کنجکاوی کودکانه ات به تو این احساس رو می ده که باید به هر چیزی دست بزنی و لمسش کنی تا بفهمی چیه؛ یه بار وقتی داشتی پیچ گازو می پیچوندی بهت گفتم گاز دوست بچه های نیست نباید بهش دست بزنی.... حالا این شده سوال هر روزت و من باید بشم زبون همه جونورا و اشیا مختلف
حالا مثلا وقتی می خوای به گاز دست بزنی ازش می پرسی: گاز تو دوست بچه های نیستی؟
من با صدای کلفت: نه رادمهر من دوست بچه ها نیستم دوست مامانام
چند دقیقه دیگه... رادمهر: ماشین لباسشویی تو دوست بچه ها نیستی؟
من به یه صدای دیگه: نه رادمهر من خطرناکم به من دست نزن
دو ساعت دیگه تو اتاق خودت...خرسی تو دوست بچه هایی؟
من با صدای خرسی: بعلهههه من دوست شما نی نی هام... به به چه پسری
یه ساعت بعد تو خیابون؛ پیشی تو دوست بچه هایی؟
من با صدای پیشی میو میو کنان: نع من حموم نرفتم کثیفم منو از دور ببین اصلا به من دست نزنیا (اگه اینجوری بهت نگم می ری و حتما بغلش می کنی... ووووییییی)
خلاصه الان در حال امتحان همه چییییییی هستی و منم شدم زبون روزگار برای تو...از سگ و گربه و در و دیوار بگیر تاااااااااا دوش حموم و دمپایی
تو آرزوی دست یافته منی رادمهر...عاشقتممممممممممممم