کودکانه های تو... عاشقانه های من
مامان من بزرگ شم تنهایی می رم سرکار ها بعدشم با پولام تنهایی می رم خرید...
منم تو رویاهام داشتم می دیدمت همه اینهایی که گفتی... مامان مامان شنیدی چی گفتم؟ تنهایی ها
من: آره آره شنیدم...باشه عشقم تنهایی برو
_: مامان من تنهایی می رم حموم ها
_: با شه عشقم تنهایی برو
_: اگه من تنهایی برم تو گریه می کنی؟
_: آره خب دلم برات تنگ می شه
_: باشه باشه تو رو هم می برم
_: الهی من فدای اون دل مهربونت بشم آخه رادی رادان
***
_: مامان من بزرگ شم برام ماکروفر می خری؟
من بعد از کلی خنده... آره عزیزم می خوای چی کارش کنی؟
_: می خوام دیگه
_: گلم تو بزرگ شی خودت صاحب خونه می شی و توشو پر می کنی از این وسایل... هر چی که بخوای خودت می تونی برای خودت بخری
_: باشه
***
_: مامان برو عقب من محکم بیام دستاتم باز کنا
منم می رم عقب عقب عقب ولی نه اونقدر که بند دلم از بند دلت جدا شه بعد تو مثل موشک وسط بغلم...
***
_: رادمهر بریم دستشویی؟
_: انکان نداره اصلا...
***
_ مامان این آقا تعمیرکاره؟
_: آره پسرم
_: پس چرا سیبیل نداره!!!!!!!!!
***
دلم می خواد کلمه به کلمه شیرین زبونیات رو بنویسم فیلم بگیرم تو خاطره ام حک کنم که هیچ وقت خدا یادم نره
اون صدای عروسکی و قشنگت رو... اون شادی های کودکانه ات رو ... اون خنده های شیرینت رو
تو عزیزترینی برام رادمهر، عزیزترین...
خدایا عزیزترینم رو در پناه خودت حفظ کن