داریم به روزای تولدت نزدیک میشیم
داریم به 4 سالگیت نزدیک می شیم... تب و تابش منو گرفته ... مثل هر سال نزدیک تولد تو... کارای تولدت با حضور پر شور من و بابا انجام شده... فقط مونده کارای نهایی... کارت دعوتاتم که خودت پخش کردی بین مهمونات... دور از چشم من سفارشم دادی که چی برات کادو بیارن...: مامانی برای من لباس نیاری ها من لباس زیاد دارم، برام اسباب بازی بیار.... اینا رو به مامانی گفتی... نه که اسباب بازی کم داری... بابت اونه وروجککککککک
حالا من فقط منتظرم... روزا رو می شمرم تا روز تولد قشنگت برسه
از همه قشنگتر هم اینه که رفتار و کارات خیلی تغییر کرده؛ من قشنگ حسش می کنم... بزرگ شدنت خیلی خوبه؛ هر چند دلم برای کوچولوییات خیلی تنگه...
رفتارات خیلی با حال شده... تو همه چی با من و بابا پایه شدی... این خیلی مزه می ده... انگار شدی دوست کوچولومون
دوست کوچولو منتظر تولدتیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی