رادمهررادمهر، تا این لحظه: 13 سال و 16 روز سن داره

رادمهر

یه روز خوب...

رادی رادان امروز اولین برف زمستونی داره می یاد... خیلی قشنگه، منم که عاشق برف... به به... برای همین هم خیلی خوشحالم هم خیلی ناراحت ...خوشحال بابت رسیدن فصل محبوبم و ناراحت بابت اینکه بابا جونی دوباره چند روز پیشمون نیست.اینجور موقع ها حس می کنم یه نیمه ام نیست...   نازنینم امیدوارم خدای مهربون در آینده یه عشق پاک سر راهت بذاره تا شیرینی اون رو بچشی و ازش لذت ببری  نمی گم هر روز عاشقی گل و بلبل و بگو بخنده نه هم روزای خوش داره هم ناخوش و این از سالم بودنشه.... گرچه می دونم بابا جونی وقتی اینا رو بخوونه خیلییییییییی روش زیاد می شه اما مجبورم اعتراف کنم که الان دلم برای نیمه خودش تنگه.... ای بابا چی می خواستم بگ...
6 دی 1390

یه شعر برای تو

رادی رادان من، خودم تنهایی تنهایی یه شعر برات گفتم هلووووووو.... بذار اول شعر ور برات بگم بعد راجع به اصطلاحاتش برات توضیح میدم رادمهر موش تو سوراخ رادمهر بوق کوچولو رادمهر سیب کوچولو رادمهر نون خامه ای رادمهر کیک بستنی رادمهر عشق منه رادمهر مال منه شاعر: مامان حال کردی پسرم...ههههههه...حالا چرا موش تو سوراخ؟ ببین تو از اون روز اولی که به دنیا اومدی هر وقت می خواستی اطرافت رو ببینی عین این موش کوچولوهایی که تازه از سوراخ شون می یان بیرون دور و برشون رو نگاه می کنن، دقیقا اون جوری اطرافت رو نگاه می کنی... این از این... حالا چرا بوق کوچولو؟ نمی دونم چرا بعضی وقتا تو خواب یه صدایی از خودت در میاری ...
30 آذر 1390

شب میلاد مهر...

واژه «یلدا» به معنای «زایش و زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و از این رو به دهمین ماه سال، دی (به معنای روز) می‌گفتند که ماه تولد خورشید بود. مهر (میترا) ایزد ایران باستان و خدای خورشید ، عدالت، پیمان و جنگ است.ایرانیان باستان قبل از آیین زرتشت مکتب مهر پرستی یا میتراییسم داشتند. بعدها در آیین زرتشت مهر همچنان الهه خورشید و عدالت و... باقی ماند. رادمهرم امشب شب یلداست... شبی که ت...
30 آذر 1390

بازی... شادی... تماشا

تازگیا اسباب بازی های تو همه جای خونه مون هست یا نه بخوام درست تر بگم همه خونه شده اسباب بازی تو. .. از پریز برق گرفته تا پادری و دمپایی روفرشی من و بابا و اون وسطا افتخار می دی یه کمی هم با جک و جونورای خودت بازی می کنی ... می دونی تازگیا اسباب بازی محبوبت چیه؟ آبکش کوچولوئه من .. خیر سرم میوه ها رو که می شستم می ذاشتم توش... نمی دونم تو چه علاقه ای به جنس استیل داری...   رادی رادان کارمون شده مواظبت لحظه به لحظه از تو... ازت که غافل می شیم یا رفتی پشت در داری دیوار رو با نوک انگشتای خوشگلت می کنی یا در کوله منو باز کردی سرتو کردی تو و همه وسایلمو ریختی بیرون یا می خوای انگشتت رو به زور بکنی تو پریز ب...
27 آذر 1390

مامانی ...بابایی... متشکریم

مامانی..بابایی... متشکریم متشکریم که عاشقانه و خالصانه بخش زیادی از زحمات و دشواری های ما رو به دوش کشیدین متشکریم که ما رو با این همه بی تجربه گی تنها نذاشتین و مهربانانه کنارمون ایستادین مامانی.. من می دونم که شما به خاطر کسالتی که داری باید روزی ١٤ تا قرص بخوری تا بتونی سرپا باشی، اما لحظه ای از پسر شیطون من غافل نمی شی... من می دونم که مچ پاهات از بس که رادمهر رو روشون گذاشتی و خوابوندی باد کرده... من می دونم که گردن و شونه ات به خاطر بغل کردن رادمهر درد می کنه طوری که شب تا صبح نمی تونی راحت بخوابی... من می دونم که صبحا زود پا می شی و سوپ و حریره بادوم رادمهر رو به روز درست می کنی تا وقتی می یاد خونه تو...
23 آذر 1390

رادی رادان جدی جدی...

امروز صبح که داشتیم می رفتیم تا تو رو بذاریم پیش مامانی و خودمون هم بریم سرکار تو این شکلی بودی ... می دونی چرا؟ از بس که خوابت می اومد، نه به خاطر این که  زود بیدار شده باشیا نه، تو از ساعت ٦.٣٠ بیدار بودی و داشتی بازی می کردی و غلت می زدی و نق می زدی و خلاصه مشغول بودی برای این خوابت می یاد که دیشب تا صبح یا شیر خوردی یا غرغر کردی یا وول خوردی یا غلت زدی ... حالا ببین چه قیافه ای برای ما گرفتی... منم از فرصت استفاده کردم و ازت عکس گرفتم ... احیانا فکر نمی کنی من باید الان تو رو اینجوری نگاه کنم چون از بی خوابی چشمام داره می سوزه؟ فدای اون نگاه چپ چپت رادی رادان جدی من (لازم به ذکره که دقیقا ١...
22 آذر 1390

عزیزترینم...

به تمام خوبي ها و پاكي ها و مقدسات سوگند ... خنده زیبای تو برای من باشکوه ترین تصویر خلقت است... پس دیدن دوباره و دوباره باشکوه ترین تصویر خلقت را از من دریغ نکن... گلم... دلبندم... عزیزترینم... رادمهرم...           ...
22 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد